دلیل تأخیر عبارت تؤمنون بالله بر دو عبارت تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر این است که می خواهد نمایانگر این حقیقت باشد که مسئولیت اصلی شما و هدف غائی خداوند این نبوده است که به خدا ایمان بیاورید،چرا که خدا به ایمان شما نیازی ندارد،بلکه هدف از برانگیختن شما این بوده است که در راه مردم برای تحقق معروف تلاش کنید و در طرد منکر،مبارزه کنید،برای آنها - همچنانکه پیامبر برالی شما - نمونهء کمال انسانی و عامل آگاهی و هدایت و رستگاری باشید.خود را به راه پیامبر بسازید و خلق را شاهدی راهنما گردید.به سوی خیر دعوت کنید،به معروف امر کنید،از منکر نهی کنید.
این ها است مسئولیت اصلی شما و برای انجام چنین مسئولیت هائی است که باید به خدا ایمان داشته باشید!این شما هستید - شما که انسانهای تعالی جوئید و انسانهای مسئول مردم- که به ایمان به خدا نیازمندید.
از این رو اگر گروهی به خدا ایمان داشته باشند،اما در راه تحقق مسئولیت های انسانی اش گامی بر نگیرند،یعنی ایمان آنها به خدا در تکامل انسانی آنها - که عالی ترین تجلی طبیعی آن،احساس همبستگی با جمع و همدردی با نوع و احساس مسئولیت در قبال زشتی ها و زیبائی ها و قبول تعهد در برابر سرنوشت مردم است - اثری عینی و در زندگی اجتماعی شان نقشی سازنده نداشته باشد،به یک حقیقت علمی و واقعیت فلسفی در عالم اعتقاد ذهنی پیدا کرده اند که چون در سرنوشت مردم اثری نداشته،فاقد ارزش است و چون خدا هم بدان نیازی ندارد،بیهوده.زیرا نباید فراموش کنیم که این ما هستیم که برای رشد انسانی و اخلاقی و سازندگی انسانی و تکامل نوعی خود،به خداپرستی نیازمندیم،نه خدا!
خدا - چنانکه به چشم می بینیم - به یک انسان مادی که او را نمی شناسد،اما مسئولیت اجتماعی اش را می شناسد و عبادت خدا نمی کند،اما خدمت به خلق می کند،به چشم عنایت و لطف بیشتری می نگرد تا خداشناسی که او را به صد دلیل فلسفی و عرفانی و علمی و منطقی اثبات می کند و با نظم دقیقی،عبادت؛اما هرگز سودی از او به خلق نرسیده و هیچگاه در برابر سرنوشت مردم و ملت خویش،مسئولیتی احساس نکرده است.
ادامه دارد....